کد مطلب:75505 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:327

سنت ها











درك قوانین عام حاكم بر تاریخ، از جمله فواید اصلی و اولیه ی این علم است. فهم این قوانین كه موجب رشد شناخت، تصحیح اعتقادات و اصلاح مواضع سیاسی می گردد مورد نظر همه ی ادیان و مكاتب است. از

[صفحه 57]

آنجا كه ارتباط سنت ها با علم تاریخ واضح و از یكدیگر مجزا شدنی نیستند، از این ارتباط سخنی به میان نیاورده و ضرورتا مطالب مختصری پیرامون فواید شناخت سنن می گوئیم:

از جمله فواید شناخت سنت ها، ایجاد هماهنگی بین انسان و طبیعت، انسان و جامعه، روابط جوامع با یكدیگر و فرد با خودش- بطور اصولی و طبق موازین خلقت- می باشد. بگونه ای كه درك سنن جاری كه همان شناخت اصول راه تكامل است، بشر را از درگیر شدن با چرخ دنده های محرك و متحرك هستی نجات و او را در صراط مستقیم الهی به پیش می راند. البته كارآئی شناخت سنت ها وقتی به حد مطلوب خواهد رسید كه در بینش و احساس (یعنی دل و دماغ) جای گیرد. در این صورت هم ارزش نظری داشته و هم مهیج قلوب می گردد. به همین خاطر است كه فهم سنت های الهی یكی از چهار ستون اصلی ساختمان «یقین» قرار گرفته است.

قبلا گفته شد كه آن حضرت یقین را بر چهار ستون استوار دانسته كه پس از طی مراحل، بینش دقیق، دستیابی به حكمت و عبرت ها می تواند به سنت ها كه مراحل پایانی راه یقین است دست یابد. و نیز گفته شد: «سنت» مورد نظر آن حضرت، تقلید كوركورانه از آداب و رسوم گذشتگان نیست بلكه دستیابی به قوانینی است كه به زودی میسر نبوده پس از مطالعات و طی مراحل زیادی بدست می آید. سنت الاولین را كسانی می توانند بیابند كه دارای بینش زیركانه، حكمت عالمانه و عبرت محققانه باشند. در پاسخ این سئوال كه: «اولین» كیانند؟ چه كسانی هستند كه این چنین فهم سنت و شیوه ی آنها مشكل ولی ضروری است؟.

[صفحه 58]

برای پاسخ دادن به این سئوال لازم بذكر این نكته هستیم كه از نظر آن حضرت (ع) دو دسته سنت وجود دارد. یك دسته سننی هستند كه از آن خداست و ریشه در فطرت داشته و امتداد آن به مرسلین و صالحان ارتباط پیدا می كند. دسته ی دیگر به ستمگران و جبران مرتبط می گردد (كه خواهد آمد) بنابراین در میان گذشتگان سنتهای زیادی وجود دارد، كه به سنتهای الهی و سنتهای ستمگران باید تقسیم گشته و از یكدیگر مجزا شوند.

حال متوجه می شویم كه منظور از «سنت الاولین»، هر نوع سنتی كه در گذشتگان بوده است، نمی تواند باشد. و یا گذشت زمان و تاریخی شدن سنت ها دلیل بر صحت و بر حق بودن آنان نیست.بلكه باید آنان را با ملاك و معیاری سنجید و جزء گروه اول یا دوم قرار داد.

اما معانی كه برای كلمه ی «اولین» می توان در نظر گرفت عبارتند از:

اول آنكه به اعتبار معنوی آن، منظور از كلمه ی اولین را پیشتازان مسیر رشد و كمال دانسته و سنت الاولین را سیره ی مقربان درگاه الهی و كسانی كه در رده ی اول راه كمال اند بدانیم (چنانچه در قرآن مجید آمده است: سبقت گیرندگان و پیشتازان مقربان درگاه الهی اند- سوره ی واقعه آیه ی 10).

دوم اینكه آن را به اعتبار زمانی (ولی در چهارچوب سنتهای الهی) معنی كنیم، در این حالت منظور از اولین، نخستین گروندگان و مجریان قوانین الهی خواهد بود. (چنانچه در قرآن حضرت ابراهیم را اولین مسلم و آدم و نوح و ابراهیم و یعقوب و اسحاق را در ردیف صالحین اولیه شمرده است. همچنین خود آن حضرت در سخنانی صفات انبیاء سلف

[صفحه 59]

نظیر «موسی»، «داود»، «عیسی» و... را بر شمرده و می خواهند كه صفات آنان سرمشق بشر گردد، بنابراین می توان آنان را اولین انسانهائی دانست كه باید سنتهایشان باقی بماند).

تعبیر سوم از سنت الاولین شیوه ی انسانهای نخستین است كه بر اساس فطرت پاك و سرشت الهی عمل می كردند.

و بالاخره آخرین تعبیر آن همان سنت و سیره ی پیامبر اكرم (ص) و صحابه اولیه ایشان می باشد. كه هیچكدام از اینها معارض یكدیگر نیست و دست یابی به آنها هم بدون بینش، حكمت و عبرت میسر نخواهد بود.

نكته دیگر كه باید درباره ی آن سخن گفت این است كه گاهی كلمه ی سنت بكار می رود و منظور از قوانین عام حاكم بر طبیعت است (نظیر اصل حركت و تغییر و تحول دائمی كه از آن سخن به میان آمد). گاهی منظور از آن شیوه ی انبیاء به ویژه پیامبر اكرم (ص) می باشد. بعضی مواقع منظور از سنت، قوانین اجتماعی تثبیت شده می باشد. هر كدام از آنها كه مد نظر باشد در منشاء دریافت آن فرقی نیست و برای درك درست آن باید به سراغ تاریخ برویم خواه قوانین طبیعت و خلقت جهان و خواه قوانین حاكم بر تاریخ بشر و یا سیره ی انبیاء بوده باشد نهایتا ما را ملزم به بررسی وضع گذشته می كند.

از آنجا كه انبیاء مبلغ قوانین مثبت جاری بر جوامع بشری و نفی كننده ی آداب و رسوم غلط می باشند، بنابراین ارتباط تنگاتنگی بین آرمان و سیره ی آنان با قوانین حاكم بر تاریخ وجود دارد. مثلا یكی از سنتهای تاریخی این است كه بشر در نتیجه ی وحدت اعتقادی و اجتماعی، صاحب عزت و سربلندی گشته و در نتیجه تفرقه، مذلت بر او روی می آورد. این

[صفحه 60]

سنت به صورت لایزال در طول تاریخ عمل كرده و نمونه های فراوانی را برای آیندگان عرضه داشته است. ملاحظه میگردد كه همین مطلب بصورت یك اصل اساسی در جوهره ی افعال و اقوال انبیاء (و پیامبر اسلام) ساری و جاری است. بنابراین شناخت سنت انبیاء (و سنت الاولین)، فهمیدن و پیدا كردن سنتهای جاری بر تاریخ بشر نیز هست.

در توضیح دو دسته سنتهای مذكور متذكر می گردد كه آن حضرت (ع) سخنان عدیده ای در این باره دارند كه می تواند عنوان تحقیق جداگانه ای قرار گیرد. مثلا ایشان از سنت الله، سنن الحق، سنن قائمه، سنن فاضله، سنت الجامعه، سنت صالحه و اینگونه موارد به عنوان سنت های مثبت یاد نموده و كرارا نسبت به آنان سفارش می نمایند. در برابر آنان از دسته دیگری به عنوان سنن الجبارین یاد كرده و مذمت نموده اند. مسلم است كه شناخت سنتهای فاضله از مفسده و انحطاطی كه مختص ستمگران است نیاز به ملاك و معیار دارد. از آنجا كه انبیاء مصلح بشرند مصلح سنتهای جاری بر جوامع بشری نیز هستند، لذا سیره ی آنها در برخورد با آنچه بشر تبعیت می نماید حجت می باشد. ایشان دوستان خود را بر پا دارند سنن الهی[1] و منحرفین و مخالفان انبیاء را، احیاگر سنت های جبارین معرفی نموده اند.[2].

درباره ی اهمیت سنت ها و نقش آن در تفكر فردی و عملكردهای اجتماعی قبلا گفته شد كه مهمترین مشخصه محتسبون (ناظران روند جامعه) دانستن سنت هاست كه بر اثر اطلاع از آنها نسبت به آینده آگاهی پیدا می كنند.

آن حضرت در ادامه همان كلام یك اصل اجتماعی را بیان

[صفحه 61]

می نمایند. دقت شود:

«حقیقتا گروه عصیانگر بپا خاسته اند، پس محتسبون كجایند؟ آنان كه بر ایشان سنتها آشكار و از قبل خبردار شده اند. و (بدانید كه) برای هر گمراهی علتی و برای هر پیمان شكنی شبهه ای است»[3].

این مطلب اخیر (كه برای هر گمراهی علتی و برای هر پیمان شكنی شبهه ای است) یكی از اصول قطعی اجتماعی است و به واسطه ی تاریخ به سهولت قابل درك است. خبره شدن در شناخت علل گمراهی ها و عهد شكنی های گذشته، آدمی را دارای آنچنان بصیرت و شناخت حسابگرانه می نماید كه از روی شواهد و قرائن، می تواند به عهد شكنی ها و گمراهی های آینده پی ببرد، بنابراین، ضرورت پیش بینی آینده درك سنتهای گذشته است. كسی كه سنن حاكم بر اجتماع را درك كند، با شناخت علل فعلی، معلولهای آتی را (طبق آن سنتها) به صورت عیان و آشكار می بیند.

نمونه ی سنتهای حاكم بر جامعه و طبیعت در نهج البلاغه آمده اند:

قوانینی نظیر فناء عمومی خلقت، تغییر و تحول دائمی، وجود دو جریان حق و باطل در بشر، اصل عمل و عكس العمل، آزمایش حتمی انسانها در طول حیات، وجود نتایج نیكو برای استقامت و صبر بر ایمان، نابودی ملتها در نتیجه آروزها و آرمانهای واهی و بی اساس، پیدایش حوادث مشابه در نتیجه انگیزه های مشابه، محكوم به شكست بودن شیوه ی انفعالی و خذلان در برابر دشمن، نابود گردیدن جریاناتی

[صفحه 62]

كه قالب و محتوی همسان ندارند، ذلت و خواری قطعی ملتهائی كه متفرق اند و رشد و اعتلای ملتهائی كه همراه با بصیرت متحدند، و... نمونه هائی از اصول ارائه شده اند كه آن حضرت در پرتو نگرش به تاریخ از آنها سخن گفته اند. علاوه بر آن در بعض خطب نحوه و كیفیت جاری شدن سنت های الهی را شرح داده و نمونه هائی ارائه داده اند. (مانند آل ابراهیم كه قبلا ذكر گردید).


صفحه 57، 58، 59، 60، 61، 62.








    1. در باره ی احیاء كنندگان سنت الهی می فرماید:

      «اوه علی احوانی الذین قروا القرآن فاحكموه و تدبروا الفرض فاقاموه، احیوا السنه...

      دردا و دریغا بر برادران من كه قرآن را قرائت نموده آن را استوار دانستند و در آنچه واجب بود اندیشه نموده و آن را بر پای داشتند و سنت را زنده كردند...» (از خطبه 181).

    2. در همین خطبه از گردنكشان و قاتلان انبیاء كه خاموش كننده ی سنن مرسلین احیا كننده ی سنت جباران اند یاد می فرماید:

      «كجا هستند مردم شهرهای رس كه پیامبران را كه كشتند و سنت های انبیاء را خاموش نمودند و سنت های جباران اند یاد می فرماید:

      «كجا هستند مردم شهرهای رس كه پیامبران را كه كشتند و سنت های انبیاء را خاموش نمودند و سنت های جباران را احیاء كردند...».

    3. «قد قامت الفئه الباغیه فاین المحتسبون؟ قد سنت لهم السنن و قدم لهم الخبر و لكل ضله عله و لكل ناكث شبهه» (از كلام 148).